محل تبلیغات شما

نکته مطالعات امروز پرنده
نوشتم که فعلً کتاب دیگه ای ندارم
به جز تفسیر المیزان
که روزی یه نکته هم ازش بگیرم
هنر کردم

تو مطالب تفسیری آیات آخر جزء اول قرآن کریم
آیات صد و سی تا صد و سی و چهار سوره مبارکه بقره
از مراتب اسلام نوشتند
مفید بود
مفیییید
نقل می کنم
مراتب اسلام
به نظرم بشه مراتب چهار گانه ایمان هم محسوب کرد:

مرتبه اول .
مرتبه اول از اسلام پذيرفتن ظواهر اوامر و نواهي خدا است، به اينكه با زبان، شهادتين را بگويد، چه اينكه موافق با قلبش هم باشد، و چه نباشد، كه در اين باره خداي تعالي فرموده: (قالَتِ الْأَعْرابُ: آمَنَّا، قُلْ: لَمْ تُؤْمِنُوا، وَ لكِنْ قُولُوا: أَسْلَمْنا، وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ، اعراب گفتند:
ما ايمان آورديم بگو: هنوز ايمان نياورده‌ايد، و لكن بگوئيد: اسلام آورديم، چون هنوز ايمان داخل در قلبتان نشده).  در مقابل اسلام باين معنا اولين مراتب ايمان قرار دارد، و آن عبارتست از اذعان و باور قلبي بمضمون اجمالي شهادتين، كه لازمه‌اش عمل به غالب فروع است.

مرتبه دوم .
مرتبه دوم از اسلام دنباله و لازمه همان ايمان قلبي است كه، در مقابل مرتبه اول اسلام قرار داشت، يعني تسليم و انقياد قلبي نسبت به نوع اعتقادات حقه تفصيلي و اعمال صالحه‌اي كه از توابع آن است، هر چند كه در بعضي موارد تخطي شود، و خلاصه كلام اين كه داشتن اين مرحله منافاتي با ارتكاب بعضي گناهان ندارد، و خداي تعالي در باره اين مرحله از اسلام مي‌فرمايد:
(الَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا، وَ كانُوا مُسْلِمِينَ، آنان كه به آيات ما ايمان آوردند، و مسلمان بودند).  و نيز مي‌فرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً، اي كساني كه ايمان آورديد، همگي داخل در سلم شويد).
پس به حكم اين آيه يك مرتبه از اسلام هست كه بعد از ايمان پيدا مي‌شود، چون مي‌فرمايد:
اي كساني كه ايمان آورديد! داخل در سلم شويد، پس معلوم مي‌شود اين اسلام غير اسلام مرتبه اول است، كه قبل از ايمان بود، و آن گاه در مقابل اين اسلام مرتبه دوم از ايمان قرار دارد، و آن عبارتست از اعتقاد تفصيلي به حقايق ديني كه خداي تعالي در باره‌اش مي‌فرمايد: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا، وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ، مؤمنان تنها آنهايند كه بخدا و رسولش ايمان آورده، و سپس ترديد نكردند، و با اموال و نفوس خود در راه خدا جهاد نمودند، اينها همانها هستند كه در دعوي خود صادقند).
و نيز فرموده: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلي تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ؟ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ، اي كساني كه ايمان آورديد، آيا مي‌خواهيد شما را به تجارتي راهنمايي كنم كه از عذاب دردناك نجاتتان دهد؟ آن اينست كه بخدا و رسولش ايمان آوريد، و در راه خدا با اموال و نفوس خود جهاد كنيد).  كه در اين دو آيه دارندگان ايمان را، باز به داشتن ايمان ارشاد مي‌كند، پس معلوم مي‌شود ايمان دومشان غير ايمان اول است.

مرتبه سوم .
مرتبه سوم از اسلام دنباله و لازمه همان مرتبه دوم ايمان است، چون نفس آدمي وقتي با ايمان نامبرده انس گرفت، و متخلق باخلاق آن شد، خود بخود ساير قواي منافي با آن، از قبيل قواي بهيمي، و سبعي، براي نفس رام و منقاد ميشود و سخن كوتاه، آن قوايي كه متمايل به
هوس‌هاي دنيايي، و زينت‌هاي فاني و ناپايدارش مي‌شوند، رام نفس گشته، نفس باساني مي‌تواند از سركشي آنها جلوگيري كند، اينجاست كه آدمي آن چنان خدا را بندگي مي‌كند، كه گويي او را مي‌بيند، آري او اگر خدا را نمي‌بيند، باري، اين باور و يقين را دارد كه خدا او را مي‌بيند، چنين كسي ديگر در باطن و سر خود هيچ نيروي سركشي كه مطيع امر و نهي خدا نباشد، و يا از قضا و قدر خدا بخشم آيد، نمي‌بيند، و سراپاي وجودش تسليم خدا مي‌شود.
در باره اين اسلام است كه خداي تعالي مي‌فرمايد: (فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ، ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ، وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً، نه به پروردگارت سوگند ايمان نمي‌آورند: (يعني ايمانشان كامل نمي‌شود) مگر وقتي كه هم در اختلافاتي كه بينشان پديد مي‌آيد تو را حكم كنند، و هم وقتي حكمي راندي در دل هيچگونه ناراحتي از حكم تو احساس نكنند، و به تمام معنا تسليم شوند).
اين اسلام در مرتبه سوم است كه در مقابلش ايمان مرتبه سوم قرار دارد، و آن ايماني است كه آيات: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ تا آيه وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ). و نيز آيه (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ) و آياتي ديگر بان اشاره مي‌كند، و اي بسا بعضي از مفسرين، كه اين دو مرتبه را يعني دوم و سوم را يك مرتبه شمرده‌اند.
و اخلاق فاضله از رضا و تسليم و سوداگري با خدا و صبر در خواسته خدا، و زهد به تمام معنا، و تقوي، و حب و بغض به خاطر خدا، همه از لوازم اين مرتبه از ايمان است.

مرتبه چهارم از اسلام .
مرتبه چهارم از اسلام دنباله و لازمه همان مرحله سوم از ايمان است، چون انساني كه در مرتبه قبلي بود، حال او در برابر پروردگارش حال عبد مملوك است در باره مولاي مالكش، يعني دائما مشغول انجام وظيفه عبوديت است، آنهم بطور شايسته، و عبوديت شايسته همان تسليم صرف بودن در برابر اراده مولي و محبوب او و رضاي او است. همه اينها مربوط بعبوديت در برابر مالك عرفي و بشري است، و اين عبوديت در ملك خداي رب العالمين عظيم‌تر و باز عظيم‌تر از آنست، براي اينكه ملك خدا حقيقت ملك است، كه در برابرش هيچ موجودي از موجودات استقلال ندارد، نه استقلال ذاتي، نه صفتي، نه عملي، آري ملكيتي كه لايق كبريايي خداي جلت
كبرياؤه است اين ملكيت است.
پس انسان در حالي كه در مرتبه سابق از اسلام و تسليم هست، اي بسا كه عنايت رباني شامل حالش گشته، اين معنا برايش مشهود شود كه ملك تنها براي خداست، و غير خدا هيچ چيزي نه مالك خويش است، و نه مالك چيز ديگر، مگر آنكه خدا تمليكش كرده باشد، پس ربي هم سواي او ندارد، و اين معنايي است موهبتي، و افاضه‌اي است الهي، كه ديگر خواست انسان در بدست آوردنش دخالتي ندارد، و اي بسا كه جمله (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ، وَ أَرِنا مَناسِكَنا) الخ اشاره به همين مرتبه از اسلام باشد، چون ظهور جمله: (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ: أَسْلِمْ قالَ: أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ) الخ ظاهر در اين است كه امر (اسلم) امر تشريفي باشد، نه تكويني، و ابراهيم (ع) دعوت پروردگار خود را اجابت نمود، تا باختيار خود تسليم خدا شده باشد و اين هم مسلم است كه امر نامبرده از اوامري بوده كه در ابتداء كار ابراهيم متوجه او شده پس اينكه در اواخر عمرش از خداي تعالي براي خودش و فرزندش اسماعيل تقاضاي اسلام و دستورات عبادت ميكند چيزي را تقاضا كرده كه ديگر باختيار خود او نبوده و كسي نمي‌تواند با اختيار خود آن قسم اسلام را تحصيل كند.
و يا درخواست ثبات بر امري بوده كه باز ثابت بودنش باختيار خودش نبوده پس اسلامي كه در اين آيه درخواست كرده، اسلام مرتبه چهارم بوده، و در برابر اين مرتبه از اسلام، مرتبه چهارم از ايمان قرار دارد، و آن عبارت از اين است كه اين حالت، تمامي وجود آدمي را فرا بگيرد، كه خداي تعالي در باره اين مرتبه از ايمان مي‌فرمايد: (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ، وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ، الَّذِينَ آمَنُوا، وَ كانُوا يَتَّقُونَ، آگاه باش، كه اولياء خدا نه خوفي بر آنان هست، و نه اندوهناك ميشوند، كساني كه ايمان آوردند، و از پيش همواره ملازم با تقوي بودند).
چون مؤمنيني كه در اين آيه ذكر شده‌اند، بايد اين يقين را داشته باشند، كه غير از خدا هيچكس از خود استقلالي ندارد، و هيچ سببي تاثير و سببيت ندارد مگر باذن خدا، وقتي چنين يقيني براي كسي دست داد، ديگر از هيچ پيشامد ناگواري ناراحت و اندوهناك نمي‌شود، و از هيچ محذوري كه احتمالش را بدهد نمي‌ترسد، اين است معناي اينكه فرمود: (نه خوفي بر آنان هست، و نه اندوهناك ميشوند)، و گر نه معنا ندارد كه انسان حالتي پيدا كند كه از هيچ چيز نترسد، و هيچ پيشامدي اندوهناكش نسازد، پس اين همان ايمان مرتبه چهارم است، كه در قلب كساني پيدا ميشود، كه داراي اسلام مرتبه چهارم باشند، (دقت فرمائيد).


#تفسیر_المیزان
#مراتب_اسلام
#مراتب_ایمان
#مطالعه_آزاد
#مطالعه_پرنده
#نکته_های_زندگی
#درسهای_زندگی
#ایمان
#مؤمن
#مسلمان
#نکته_های_تفسیر
#تفسیر_قرآن_کریم

 

احساسی هستیم یا منطقی

درس اربعین امسالم یه ذره دیگه بنده تر شدن

جمله ای اساسی درگیرم کرد

كه ,ايمان ,مرتبه ,اسلام ,وَ ,خدا ,كه در ,از اسلام ,از ايمان ,است كه ,خداي تعالي ,اسلام مرتبه چهارم ,أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ ,قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ ,لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تولیددرب وپنجره دوجدارهupvcدرتبریز دروغممنوع